منت سرمایه گذاری را که ترکش موجب بی سودی و به شرکت اندرش مزید بی پولیست.
هر شرکتی که تاسیس میشود مستلزم سهامداران است و چون منحل گردد مجبور به پرداخت بدهی.
در هر ترازی دو ستون موجود است و در هر ستونی اقلامی لازم
از هوش و حواس که بر آید 
کز ثبت روزنامه به در آید
مدیر همان به که ز داراییش 
روی به حسابساز جماعت آورد
ورنه سزاوار مالیاتیش 
ره نتواند که به پایان برد

کفگیر صندوق شرکت به ته دیگ خورده و باران بی حساب حسابهای پرداختنی را موعد سررسید فرا رسیده .حسابداری را گفته تا فرش اسکناسین بگسترانند و حسابساز را فرموده تا ترازنامه ای آنچنانی بر پا کنند . صاحبان سهام را به خلعت سرمایه داری قبای پر خرج سود سهام در بر گرفته و پذیره نویسان سهام را به آرزوی ثروتمند شدن کلاهی گشاد بر سر نهاده.
جیب خالی و حسابساز کلک در کارند 
تا تو خام گردی و اندر سر کاری بروی
همه مانند تو سر گشته و بیکار و غمین
طی شده عمر به بی حاصلی و دربدری
در خبر است که پس از سالیان دراز قیمت سهام را مصیبتی عظیم پیش آمد و کوزه سفالین کرامت کنند تا آن سهام را بر در کوزه نهاده و آبش بنوشند.
هر گاه مدیر پریشان روزگار دست کمک به امید اجابت به درگاه حسابدار جلیل القدر و عظیم الشان بردارد مراد بر مرید نظر نکند و بازش تراز نخواند و سود و زیان شرکت همچنان در حسرت نقطه سربسر بماند.
حسابدار فرماید "شاهد باشید که چگونه زیان نشان داده - شرکت را از سود سهام محروم کرده و جگرش را خون و چشمانش را گریان خواهد نمود"